در رستوران ، یک زن و شوهر در زندگی بسیار با یکدیگر زندگی می کنند. پسری شاد ، پیتزا در حال جویدن ، یک دوست دختر شلوغ با یک لیوان کوکتل در کنار او - هر دو با خنده و خنده خوشحال هستند. بعد از صرف شام ، همین کار را باید ادامه داد و زن و شوهر به خانه رفتند ، جایی که آنها مقاربت داشتند ، یعنی بین بهشت و زمین. دخترک روی چیزی شبیه به چکش آویزان است و ماسک سیاه روی صورت خود دارد تا آن را نشناسد. آنچه دزد او دقایق بعدی انجام می داد ، شروع به لیسیدن بیدمشک کرد ، بین پاهای او نشسته و از ورزش ها بترسید. بعد از یک کار ضربه ، دهان خود را سکس زنان سکسی کار کرد و همکام بعد از او شروع به رقصیدن کرد ، به طوری که این عضو علی رغم اینکه پسر در یک مکان ایستاده است ، وارد دختر کوچک می شود.